پرفورمنس آرت چیست؟
پرفورمنس آرت، هنری است که بهصورت زنده در مقابل تماشاگران اجرا میشود و مخاطب جزئی از اثر هنری است. در این نمایش، هنرهایی مانند بازیگری، شعر، موسیقی، رقص و نقاشی ابزارهایی است که به کمک هنرمند میآید. هنرمند تمرینهایی پیش از اجرای اصلی خود دارد اما اثر اصلی درست زمانی اتفاق میافتد که برای مخاطبان اجرا میشود و این اجرا با ثبت عکس و ویدیو ماندگار میشود.
در سال 1970، پرفورمنس آرت به عنوان یک اصطلاح بین مردم عام گسترش پیدا کرد. اما اولین شکل از این هنر، به واسطه اجرای هنرمندان دادا در کابارههای سال 1910 شکل گرفت. زنده بودن، حرکت فیزیکی و ناپایداری به عنوان جایگزینهای ایستایی برای نقاشی و مجسمه سازی بود که توسط هنرمندان پرفورمنس به دنیا ارائه گردید. امروزه هنر پرفورمنس یکی از بهترین بسترها برای درگیری و بیان واقعیت اجتماعی، ویژگیهای فضا جوامع و سیاست است.
فشن پرفورمنس
فشن و فشن شوها در ابتدا برای قشر مرفه و رده بالای جوامع طراحی و تولید میشد، اما امروزه به دلیل پیشرفت تکنولوژی و مدرن شدن زندگی بشر، جامعه مخاطب و بینندگان این صنعت گسترش پیداکرد. طراحان فشن همواره در تلاش برای بروز خلاقیت و نوآوری خود هستند. خلاقیت یک برند و طراح در نمایش آثارشان نشان داده میشود که قویترین نمونه آن در مد، صحنه فشنشوها است. بهرهگیری از پرفورمنس در اجرای فشنشوها جنبه هنری و آرتیستی طراحیها را به نمایش مخاطبان میگذارد. علاوه بر این، طراحان عرصه مد شبیه هنرمندان پرفورمنس هستند، زیرا هر دو اغلب از محیطهای متخاصم یا ناراحتکننده استفاده میکنند تا احساسات را در مخاطب برانگیخته کنند. از جمله این طراحان میتوان به الکساندر مک کویین، حسین چلایان، ویکتور اند رالف، آیریس ون هرپن، ایسی میاکه و غیره اشاره کرد.
الکساندر مک کوئین
الکساندر مک کوئین به دلیل ایجاد واکنشهای افراطی در بین رسانهها و مردم شناختهشده است و میتوان از وی به عنوان یک طراح پرفورمنس در فشن یاد کرد. یکی از نمونه پرفورمنسهای وی، فشنشو او در بهار/تابستان 2001 است که در آن شو به صورت عامدانه دو ساعت دیرتر از زمان تبلیغات شروع شد. تماشاگران قبل از شروع شو مجبور شدند که بنشینند و در آینه به خود خیره شوند. این امر باعث ایجاد حس ناراحتی و خودآگاهی در تماشاگران شد. سپس این نمایش با مدلهایی آغاز شد که بانداژهایی دور سرشان پیچیده شده بود، آنها نماینده عمل جراحی بودند؛ جراحی برای تغییر حالت یک فرد. مدلها همچنین در جعبه آینهای قرار داشتند، بنابراین آنها نمیتوانستند تماشاگران را ببینند، به آنها گفته شد که طوری رفتار کنند که گویی در یک آسایشگاه روانی هستند.
این نمایش به هنر پرفورمنس شباهت دارد زیرا مک کوئین در آن به دنبال چیزی فراتر از نمایش لباسهاست و در واقع به دنبال بیان مفهوم “آنچه در روان افراد مدفون است، آنچه در ذهن آنها می گذرد و چیزهایی که از روبرو شدن با آنها می ترسند” بود. این اجرا احساسات شدیدی را در ذهن مخاطب برانگیخته میکند، احساساتی که با تماشای مجدد آن به صورت آنلاین نمیتوان به طور کامل آن را حس کرد، بنابراین عدم تکرارپذیری که در پرفورمنس آرت دیده می شود، در این شو نیز وجود دارد.
از دیگر پرفورمنسهای مک کویین میتوان به شوی بهار 1999 اشاره کرد. فشنشو با ورود شالوم هارلو با لباسی سفید که روی نیمتنه یک کمربند چرمی بسته شده بود، شروع شد. هارلو بعد انجام کتواک روی سطح دایره که در دوطرف آن رباتهای رنگپاش قرار داشت ایستاده بود. رباتها از حضور مدل به نوعی هوشیار شدند و شروع به حرکت کردند. دو ربات که روی سکو می چرخید، شروع به پاشیدن رنگ روی او کردند.
به گفته مک کوئین این هنر اجرایی از اینستالیشن هنرمندی بهنام ربکا هورن الهام گرفته شده بود که در آن دو تفنگ ساچمهای، رنگ قرمز خونی به سمت یکدیگر شلیک میکنند. از نظر معنای پشت این اجرا، برخی معتقدند، هارلو، قو در حال مرگ مک کوئین بود و برخی دیگر معتقدند که اشارهای ظریفی به اوج لذت جنسی دارد. استفاده از تکنولوژی در این شو، در زمان خود بسیار جالب بود. همچنین روباتهای رنگپاش و غیرقابل کنترل اشاره به نیروی فناوریهای جدید دارد، که قدرتشان را در برابر فردی که در معرض آن قرار میگیرد نشان میدهد.
فشن شوی کوتور ویکتور اند رالف – 2015
آیا مد، هنر است؟ در سال 1913، پل پوآره؛ طراح لباس با اطمینان گفت: «من یک هنرمند هستم، نه یک خیاط.» در طرف دیگر گفتگو، طراح محترم معاصر میوچیا پرادا به سرعت این ایده را محکوم می کند، «طراحی لباس خلاقانه است، اما یک هنر نیست.» پاسخ به این سوال برای نزدیک به دو قرن موضوع بحث بسیاری بوده است. برای اینکه در میان پیروان ویکتور هورستینگ و رولف اسنورن شکی وجود نداشته باشد، این دو نفر برای ارائه کالکشن پاییز 2015 خود، یک فشنشو مانند یک گالری هنری برگزار کردند. آنها با موفقیت توانستند ادعای «مد بهعنوان هنر» را ثابت کنند.
مدلها با لباسهایی با ساختار دراماتیک که به نظر میرسید از بوم ساخته شدهاند، قابهای چوبی، جینهای رنگآمیزیشده و با نمایش، چاپهایی که پرترههای چند صد ساله و طبیعتهای بیجان را به یاد میآورد، از جلوی دیواری سفید رنگ بیرون آمدند. مدلها به جای رفتن به پشت صحنه، جلوی طراحان ایستادند و طراحان در یک اقدام ساختارشکنانه، لباس مدلها را از تن خارج کرده و مانند یک اثر هنری ارزشمند به دیوار خالی پشت سرشان آویزان کردند. زمانی که نمایش به پایان رسید، یک گالری کامل ایجاد شده بود که یک لحظه پایانی به یاد ماندنی را رقم زد. «در حالی که قرار دادن یک تکه لباس ارزشمند در کمد لذت بخش است، این لوکها باید در یک موزه آویزان شوند.» پیامی از طرف ویکتور و رولف برای طرفداران خود بود و پرفورمنس اجرا شده به خوبی آن را به مخاطب انتقال میداد.
نویسنده: لعیا محمدباقری